سلام به همه

امروز جمعه چهارم مردادماه است.

چند عکس از پسر گلم داشتم که بزارم. عنوان را نمیدانستم چه انتخاب کنم.

پسرم طاها جان ، هر روز که می گذرد و تو بزرگ و بزرگتر می شوی من و مادرت خوشحال و شادتر می شویم و از خود می پرسیم کی حرف زدن را آغاز خواهی کرد . کی جیش داشتنت را خواهی گفت که دیگر نیاز به پوشک کردنت نباشد. هرچند که گهگاه که بدون پوشکی بارها با اشارات و علائم جیش داشتنت را به ما می فهمانی و هربار که تو را بیرون میبریم خبری نیست که نیست. انگار این را به پای یک نوع بازی می گذاری. دوست داری مرتب به حیاط بروی . گاهی مدتها در حیاط بودی و خبری نبود اما به محض اینکه وارد خونه می شدی کار خود را می کردی و می گی اووووووووه.

یک مطلب جالب اینکه اگر تو را بخواهیم کهنه لاستیک کنیم فرار می کنی اما پوشک بازاری(مای بیبی) خودت با افتخار می آیی و بدون هیچ اذیت و مقاومتی  تو را پوشک می کنیم و خیلی هم راضی هستی. ناقلای بابا.


دیشب اخوی کمیل و دوقلوها خونه ما بودند . بابا و الهه خانم و ریحانه و زهرا رفتن یزد .


خیلی با عموها بازی کردی و چندبار حلیا را زدی. سوار بر چهارچرخه بود و تو او را هل می دادی. هر بار که می زدی می رفتی تو بغل عمو حسین یا ابوالفضل و مظلوم و ناراحت می نشستی و باز دوباره.


یک کلیپ از تصاویر طاها ساخته بودم ، در چند تا از عکسها طاها با کلاه بود. وقتی طاها نگاه میکرد دست به سرش میزد و با زبون خودش می گفت کلاه بده



تفریح جدید گل پسرم



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

hadis_goonehshenasi فروش دمنوش نیوشا خرید سیسمونی از اصفهان درب ضد سرقت | قیمت درب ضد سرقت دیجیتال مارکتینگ در یزد ساخت و طراحی کلیپ تبلیغاتی یادداشت‌های یک بیش فعال کم توجه نسیم خزان Dorian آقای سر به هوا